مرسانامرسانا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دلنوشته هايي براي دخترم

سه سالگی

دخنر ناز و زیبایم مرسانا عمر مادر  وبلاگ شمار میگوید که 4 روز دیگر به تولد سه سالگیت مانده اما مامان عجول و البته پر مشغله ات عید امسال را برای تولدت مناسب دیدو  9 فروردین در خانه بازی دردانه ها برایت تولدی باشکوه گرفت ( اینجوری که دوست داشتم  با تم بالرین سفید طلایی و صورتی )  این روزها عشقت تولد هست شبها بجای لالایی میگی برام هپی برزدی بخون و منم میخونم بعد میگی حالا من و خودت میخونی  دیگه تقریبا اکثر کلمه ها و جملات رو میگی ولی هنوز اسم خودت رو نمیگی میگی من  روزهای زوج با هم به کلاس میریم تو میری کلاس زیمناستیک و من کلاس بدنسازی  اگر تونستم از طریق تلگرام عکسهات رو بروز میکنم  ببی...
21 ارديبهشت 1398

مادرانه 8

عزيز دل مامان معلومه دو سه ماه نيومدم اينجا .از بس تو ماههاي پاياني سال سرم شلوغ شد گل دختر مامان عسل شدي عسل عزيزم 10 ماهگي هم پشت سر ذاشتي و شماره معكوس براي تولدت شروع شده با اينكه نميخوام تو يكسالگيت تولد مفصل برات بگيرم اما دلم نميزاره و از الان تو فكرم خوشگل مامان امسال هفت سينمون رنگ و بوي ناب عشق داشت . عزيز مامان پيشمون بود و بخاطر چنين هديه زيبايي خدا رو هزاران بار شاكرم
6 فروردين 1396

مادرانه 7

دختر قشنگم .ناز گلم داره 7 ماه رو هم به سلامتي تموم ميكنه . خيلي شيرين و ناز شدي خوشگل مامان كلمه هاي كه الان ميگي مامان بعضي وقتها .بابا و ددر هست توي تاريخ 27 آذر هم جشن دندوني مفصل و كوجيك توامان گرفتم و كلي بهمون خوش گذشت ولي بعد از اون تمام صورت بچم جوش زد كه اونم به خاطر تب زيادي كه از دو روز قبلش داشتي بود و تا الانم جوشهاش ادامه داره عزييز دل ماامان
20 دی 1395
1