مرسانامرسانا، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

دلنوشته هايي براي دخترم

اخرين روزهاي انتظار

عزيز مامان ديگه روزهاي آخر بدون تو بودنه . البته چند ماهه كه تو رو در كنار خودم دارم اما منتظر لحظه اي هستم كه تو بغلت بگيريم  عزيزم تقريبا تمام وسايل سيسمونيت رو خريدم ولي متاسفانه نتونستم عكس اتاقت رو بزارم . نميدوني چه كيفي داره وقتي ميري و با ذوق واسه جوجو كوچولوت خريد ميكني اين روزها با تمام استرسهاي كه هر زني قبل از زايمان ميگيره و براي من كمي كتفاوت تره ولي دنيايم رنگ ديگري دارد دنياي سياه و سفيد و خاكستريم به رنگهاي شاد و رنگارنگ دنياي بچه گانه تبديل شده از خدا ميخواهم كه تمام كساني كه آرزوي مادر شدن دارن طعم شيرين و ملس مادري را خيلي زود بچشن
23 فروردين 1395

منم مااااددددرررر شدددممم

خييلييي خوشحاالم خيلي وقت بود كه اينجا نيومده بودم عزيزم . يعني قول داده بودم  بخودم كه تا اينكه تو بغلت نگيرم نيام اما ديگه تا اومدنت چيزي نمونده خداا راا هزااراان بار شااكرم و بي صبراانه منتظر آمدنت مي مانم .
18 بهمن 1394

سالگرد

امروز سالگرد ازدواح مامان و باباست . پاك داشت يادم ميرفت گلكم ...
11 آبان 1393